English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5749 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scaler U کسیکه مقیاس بکارمیبرد
infallibilist U کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
word U واژه
term U واژه
mosul U واژه
termed U واژه
worded U واژه
terming U واژه
neologism U نو واژه
neologisms U نو واژه
lexicology U واژه شناسی
cognate U واژه هم ریشه
word blindness U واژه کوری
word-blindness U واژه کوری
pejorative U واژه تحقیری
buzz word U رمز واژه
keyword U واژه کلیدی
coinage U ابداع واژه
punctuation for reference U زیر واژه
score out that word U ان واژه را خط بزنید
intercalation U واژه افزایی
stimulus word U واژه محرک
the root of a word U ریشه واژه
dissylable U واژه دوهجائی
glossaries U واژه نامه
glossary U واژه نامه
synonym U واژه مترادف
synonym U واژه هم معنی
synonyms U واژه مترادف
synonyms U واژه هم معنی
word count U واژه شماری
word deafness U واژه کری
word order U ترتیب واژه ها
wordbook U واژه نامه
buzz words U رمز واژه
dictionary U واژه نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
glossary U واژه نامه
wordbook U واژه نامه
neologism U واژه جدید
neologism U واژه تراشی
neologisms U واژه جدید
neologisms U واژه تراشی
word book U واژه نامه
word U واژه سخن
paronym U واژه هم ریشه
worded U واژه سخن
neolalia U واژه تراشی
philologist U واژه شناس
loanword U واژه بیگانه
loanword U واژه عاریه
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
octosyllable U واژه هشت هجائی
septisyllable U واژه هفت هجائی
word choice test U ازمون واژه گزینی
word building test U ازمون واژه سازی
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
wordage U کلمات واژه بندی
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
word association test U ازمون تداعی واژه ها
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
logomachy U بازی واژه پردازی
pentasyllable U واژه پنج هجائی
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
syncopation U کوتاه سازی واژه
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
teragram U واژه چهار حرفی
prandial U واژه شوخی امیز
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
polysllable U واژه جند هجائی
post fix U در پایان واژه چسباندن
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
gospeller U کسیکه
whom U کسیکه
one who U کسیکه
blessed is he who U کسیکه
dragman U کسیکه
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
minimalist U کسیکه خرسنداست
stalker U کسیکه میخرامد
introspectionist U کسیکه معتقد به
constructionist U کسیکه قانون
long shot U کسیکه درمسابقات
whomso U بهر کسیکه
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
benedick U کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
tugger U کسیکه کوشش وتقلامیکند
euphuist U کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
joggers U کسیکه اهسته می دود
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe U کسیکه ازافتاب بیزاراست
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
jogger U کسیکه اهسته می دود
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
figurant U کسیکه باجمع میرقصد
snorter U کسیکه خرناس میکشد
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
cessionary U کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
revenant U کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
hylicist U کسیکه معتقد به مادیات است
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
non entity U کسیکه بودونابوداو یکی است
sandbagger U کسیکه کیسه شن بکار برد
nightwalker U کسیکه شب در خواب راه میرود
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
light sleeper U کسیکه خوابش سبک است
presentee U کسیکه چیزی باوعرضه شده
sitter U کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
autodidact U کسیکه پیش خود میاموزد
libertine U کسیکه پابند مذهب نیست
libertines U کسیکه پابند مذهب نیست
sitters U کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
proselyte U کسیکه تازه بدینی واردشود
pseudologer U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
purse bearer U کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
browser U کسیکه جسته وگریخته میخواند
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
pseudologist U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
negroid U کسیکه خون سیاهان در او باشد
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
pledger U کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
depositor U کسیکه پول در بانک میگذارد
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
chain-smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
waxer U کسیکه موم مالی میکند
weaner U کسیکه بچه را از شیر میگیرد
chain-smokers U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
paradoxist U کسیکه سخنهای متناقض میگوید
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
1popsicle
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com